دل نوشته ها...

یک‌بار دگر کاش به ساحل برسانی / صندوقچه‌ای را که رها گشته در امواج...

دل نوشته ها...

یک‌بار دگر کاش به ساحل برسانی / صندوقچه‌ای را که رها گشته در امواج...

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

اربعین، کرببلا، حسرت دیدن تا کی؟
انتظار وصل شش گوشه کشیدن تا کی؟
تلخی هجر و وصال تو چشیدن تا کی؟
خواستن ها و به آنجا نرسیدن تا کی؟

شده ام خسته از این راه نرفتن هایم
بین عشاق و پیاده ها نبودن هایم
چند روزی است همه رفتن و من تنهایم
چه کنم راه دهی ام به حرم آقایم؟

هر محرم دل من شوق رسیدن دارد
سیل اشک است که از چشم ترم می بارد
می شود رحمت حق فاصله را بردارد؟
عاشق خسته در این راه قدم بگذارد؟

درد می کشم از دوری و درمان حرمت
العطش گویم و جاریست زلال کرمت
کاش ارباب بخواند من و گردد قسمت
خواندن اذن دخول از من و از او رخصت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۴ ، ۱۰:۲۷
ع.س باقی

تقدیم به همسرم

بود قسمت بروی و دل من را ببری

تو شوی زائر او، من بکشم دربه دری

زیر قرآن تو شوی رد، ولی از کاسه ی آب...

عذرخواهم که نبودم و نبوده خبری

گفته بودی نکنم بدرقه با اشک ولی

چه کنم کاسه ی اشک و دل و این خیره سری

دل من تنگ تو و راه نجف کرببلاست

یاد من باش بدان با دل من همسفری

ز مواکب چه خبر؟ راه پر از عشاق است؟

امشب از سایه ی چندمین ستون می گذری؟

چه کنم خدمت زائر بکنم حداقل؟

گر دعاشان بکنم هست براشان ثمری؟

آه از این ظلمت شب های به دور از حرمش

کی شود این شب تاریک مرا هم سحری؟

وشاه بیت ویژه :

محسنم حال به ارباب بگو میخواهی

اربعین سال دگر خانم خود هم ببری...


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۴ ، ۲۰:۱۲
ع.س باقی