از زبان همسران جامانده از کاروان اربعین
شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۲ ب.ظ
تقدیم به همسرم
بود قسمت بروی و دل من را ببری
تو شوی زائر او، من بکشم دربه دری
زیر قرآن تو شوی رد، ولی از کاسه ی آب...
عذرخواهم که نبودم و نبوده خبری
گفته بودی نکنم بدرقه با اشک ولی
چه کنم کاسه ی اشک و دل و این خیره سری
دل من تنگ تو و راه نجف کرببلاست
یاد من باش بدان با دل من همسفری
ز مواکب چه خبر؟ راه پر از عشاق است؟
امشب از سایه ی چندمین ستون می گذری؟
چه کنم خدمت زائر بکنم حداقل؟
گر دعاشان بکنم هست براشان ثمری؟
آه از این ظلمت شب های به دور از حرمش
کی شود این شب تاریک مرا هم سحری؟
وشاه بیت ویژه :
محسنم حال به ارباب بگو میخواهی
اربعین سال دگر خانم خود هم ببری...
۹۴/۰۹/۰۷
سلام
عزیزم خیلی خوب بود. همسر بنده امسال خیلی میخواستن برن ولی مسائلی پیش اومد که نشد. باور کنید ما این شکلی بیشتر غمشونو خوریم ...